آخرین ارسال های انجمن
عنوان مطلب | تعداد پاسخ ها | تعداد بازدید ها | آخرین پست دهنده |
عقرب روی ریل اندیمشک یا از این قطار خون می چکد | 0 | 290 | admin |
در بغداد | 0 | 184 | admin |
نوکاپ | 0 | 194 | admin |
چی به چیه از همه چیه
|
آخرین ارسال های انجمن
تخت خوابمعید آمد توی اتاقم.شادی در چشمان درشتش برق میزد.کنار تختم ایستاد - کودک شیرین من – و گفت:برای اینکه من بهت گفتم برو روی تختت بخواب اومدی؟! من هم که احساس می کردم دوست دارد کسی به او اهمیت دهد و یا شاید بزرگ حسابش کند گفتم:آره. آمد و دستی در گردنم انداخت و بوسیدم و گفت: خیلی دوستت دارم. من هم بوسیدمش و جوابش دادم:من هم خیلی دوستت دارم عزیزم. [ پنجشنبه 05 تیر 1393 ] [ 10:40 ] [ آناهیتا ] |
||
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |